ارمیا ارمیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

ارميا خوشمزه ترين آلــــــــــــــــــــــوچـــــــه

حاضر شدن

سلام قند عسلم ديروز ظهر با كمك داداش اميرحسين جون ساك بيمارستان رو حاضر كردم البته يه سري وسايلهايي رو كم دارم كه اونا رو تو اين هفته حتما تهيه ميكنم ديشب دل درد گرفته بودم اونم دل درد بنفش كه اصلا  دل دردم خوب نشده و هنوز دارمش منتها كمتر از ديشبه خودمم نميدونم كه اين انقباضه يا نه؟هرچي هست پيچ ميده خدا كنه زودي اين دو هفته تموم شه،بابايي هم صبح ساعت 11 رفت بندرعباس من موندم و تو و داداشي به قول اميرحسين البته شما آلوچه تو دل من خوابي هنوز بيدار نشدي وسايلي كه ميخوام با خودم ببرم البته يه مقداركي كمه ايشالا به سلامت دنيا بياي   ...
30 دی 1391

سونوي آخر بارداري

سلام قند عسلممممممممم خيلي خيلي خيلي اين روزها گرفتار بودم و اصلا فرصت آپ كردن رو نداشتم فقط در حد اين بود كه بيام نت يه سربزنم و فورا برم آخرين سونو هم دادم و يه پسر بچه قند عسلي كوشول موشولو البته در مقايسه با داداش اميرحسين ميگم آخرين سونوي اون كه رفتم 3750 گرم وزنش بود وقتي دنيا اومد ماشالا 4 كيلوش بود اما شما كوشولويي 2300 گرم وزنت بود البته نا گفته هم نماند من اصلا استراحتي هم نداشتم و همش بايد به داداشي ميرسيدم ببرمش مهد بعدش كلاس موسيقي بعدش كاراي خونه الان هم نزديكه يك ماهه مهمون دارم مامان جونته ويه سوپـــــــــــــــرايز اين كه قراره بيان تهران زندگي كنن و بابا بزرگت هم به جمع اونا ميپيونده و هركسي زندگي خودش ميكنه خونشون رو رهن د...
28 دی 1391

چكاپ 32 هفته و شش روز

ديروز نوبت دكتر داشتم براي چكاپ خوب بار اولي كه با اين دكتره صحبت كردم خيلي بهم قوت قلب داد اصلا نترسيدم ديروز كه باهاش صحبت كردم كلا جا زده بود نميدونم چرا اما خوب يه جورايي اضطراب خودش رو منتقل ميكرد و هي ميگفت همزمان با عمل سزارينت بايد يه جراح عمومي هم باشه خداي نكرده اتفاقي بيفته در مهارت من نيست و از اين حرفها در صورتي كه دكتر قبلي خودم بهم گفته بود خودش به راحتي عمل رو انجام ميده من فقط به اين دليل رفتم پيش ايشون كه بيمارستانهاي ديگه هم بودن خلاصه ديشب زنگ زدم به دكتر قبليم و باهاشون صحبت كردم واگر خدا بخواد قرار براين شد خودشون عملم كنن بيمارستان پيامبران به جاي عرفان مهم دكترمه بيمارستان مهم نيست البته پيامبران هم نيمه خصوصيه و تقري...
3 دی 1391
1